Wednesday, 31 August 2011

آمار بانک جهاني در سال 2008 درآمد کشور عربستان از توريسم


طبق آمار بانک جهاني در سال 2008 درآمد کشور عربستان از توريسم يا به زبان ساده از : دکان زيارت مسلمين خانه کعبه معادل مبلغ 29.865.000.000.-دلار يا قريب سي ميليارد دلار بوده است.
زائرين ايراني که بصورت تمتع ويا عمره در همان سال به مکه رفته اند 1.937.000 نفر بوده اند که مجموعا مبلغ 4.879.000.000 دلار يا بعبارتي قريب به مبلغ پنج ميليارد دلار درآمد تقديم اقتصاد پادشاهان عربستان کرده اند و در ميان تمام کشورهاي اسلامي مقام اول را به خود اختصاص داده اند.

نظر باينکه هواپيمائي جمهوري اسلامي قدرت جابجائي اين همه زائر را نداشته است شرکت هواپيمائي عربستان قريب به 54 درصد از زائران ايراني را به خود اختصاص داده است....

طبق گزارش مقامات ديپلماتيک ايران در سال 2008 ماموران کشور عربستان بدترين و توهين آميز ترين رفتار را با زوار ايراني داشته اند و ايران از لحاظ توهين ماموران عربستان مقام اول را به خود اختصاص داده است.

علماي عربستان در همان سال فتوي صادر کرده اند که ايرانيان شيعه کافر هستند.

طبق يک گزارش ديپلماتيک ديگر زائران ايراني ناخواسته ترين و منفورترين خارجي ها در عربستان محسوب مي شده اند.

با يک حساب سرانگشتي بوسيله پولي که ايرانيان سالانه به عربستان (دشمن شيعه ايراني) تقديم مي کنند مي توان تعداد 170.000 مسکن روستائي احداث کرد...
يا ميتوان 714.286 فرصت شغلي کشاورزي يا 200.000 فرصت شغلي صنعتي براي جوانان ايجاد کرد
يا ميتوان10.000.000.000 متر مربع ساختمان مدرسه و ورزشي در کشور ايجاد کرد
ويا ميتوان با پول حجاج دوسال يک پالايشگاه سوپر مدرن با ظرفيت 75000 بشکه احداث کرد
ويا با پول پنج سال حجاج ميتوان ايران را به صادر کننده بنزين مبدل ساخت و ديگر براي واردات بنزين محتاج اعراب نبود....

اما افسوس که با پول حجاج ايراني قمارخانه هاي فرانسه توسط شاهزادگان عربستان که انحصار بيزنس حج را در اختيار دارند آباد ميشود.....و تا رسيدن ايرانيان مسلمان به مرحله فکرکردن در بهينه هزينه کردن پول براي
نزديکي به خدا راه بسيار درازي در پيش است

Wednesday, 24 August 2011

خدایا



خدایا
این که میگی‌ از رگِ گردن به من نزدیکتری و این حرفا
 در سطحِ شعور و درک من نیست،
یه دفه بیا پایین بغلم کن 
!!!اگه راست میگی‌ 

Monday, 8 August 2011

عزیزکم ، ببخش مرا


عزیزکم ، ببخش مرا صادق افروز در خبر ها آمده بود سهیلای ۲۱ ساله که پنج ماهه حامله بود.بر اثر فشار های بیش از حد زندگی خود را حلق آویز کرده است .حمید شوهر سهیلا که یک کارگر ماهر برقکار بود پس از به اجرا درآورده شدن طرح تعدیل اقتصادی (اخراج دسته جمعی کارگران ) از کار اخراج می شود.او سپس شروع به مساقر کشی می کند ولی از بد حادثه تصادف می کند و کودکی ۱۲ ساله در این جریان کشته می شود.خانواده کودک رضایت نمی دهند و حمید در زندان می ماند .خانواده های حمید و سهیلا نیز در تنگنای شدید اقتصادی بسر می برند و کاری ازشان ساخته نیست .سهیلا در ناامیدی کامل تصمیم می گیرد به زندگی خود از طریق حلق آویز شدن خاتمه بدهد . سهیلا قبل از پریدن از روی صندلی با فرزندی که در دل دارد سخن می گوید : ببخش مرا عزیزکم ، صدای مرا می شنوی ؟ در شهری که فریاد رسی نبود و نان به تساوی تقسیم نشده بود کوچکترین تکه اش هم به ما نرسید در شهری که محبت نبود وشلاق و خشونت و تهمت وتکفیر زبان حاکمان ستمگر بود از عدالت موعودشان جز حبس ابد برای پدر واین سفره خالی نصیبی به ما نرسید عزیزکم ، صدای مرا می شنوی؟ ببخش مرا باور کن دنیای ما دنیای زیبایی نیست از عشق و رافت خبری نیست گل های زیبای دشت را چیده اند وسیاهی و توفان یاس و ناامیدی در کوچه ها جاری است عزیزکم ، ببخش مرا در شهر هیچ پهلوانی نیست باور کن هیچ پهلوانی نیست دستار بر سران شهوت پرست که دکان چند نبش دین باز کرده اند به من لبخند می زنند اما من هرگز به چنین لجنزاری آلوده نخواهم شد بستر پاک تو را به مرداب شهوت و دین نخواهم داد نخواهم داد عزیزکم ، صدای مرا می شنوی؟ ببخش مرا ببخش مرا ششم آگوست ۲۰۱۱ منبع