Monday, 14 May 2012

گزارش تحليلي پديده «چنار خونبار»


تحليل در دو بعد صورت مي گيرد : تحليل عيني كه به گزاره هاي عيني مربوط مي گردد. گزاره هاي عيني با مشاهده مستقيم و آزمايش قابل بررسي است؛ تحليل پديدار شناسانه كه به ذهنيت باورمندان و ابعاد غيرعيني پديده مربوط مي شود. ابتدا بُعد اول مورد تحليل و بررسي قرار مي گيرد.

الف ) تحليل عيني


اگر بخواهيم يک توصيف ايده آل از حادثه ي مذكور ارائه نماييم، به ترتيب ذيل خواهد بود :«هر سال، روز عاشورا كه به صورت ادواري طي سال چرخش دارد، يكي از شاخه هاي درخت شكافته شده و از آن خون جاري مي شود. آنچه جاري مي شود داراي گلبول هاي سفيد و قرمز بوده، ماهيت خوني دارد؛ و اين خون فقط و فقط در شب يا روز عاشورا جاري مي شود و در روزهاي ديگر سال قابل مشاهده نيست. اگر كسي به درخت توهين نمايد، مثل اينكه بالاي درخت صعود نمايد و يا شاخه هاي آن را بكند، ضرر مي بيند؛ مثل اين كه دست و پاي وي مي شكند. ساير درخت هاي چنار از ويژگي هاي مذكور برخوردار نبوده، فقط چنار پيرامون امامزاده علي اصغر(عليه السلام) از چنين ويژگي هايي برخوردار است. بر روي برخي از برگ هاي درخت، اسامي مقدس به ويژه اسامي پنج تن آل عبا نوشته شده است ».
براي اذعان به اينكه واقعيت مورد ملاحظه، به چه ميزان به گونه ي آرماني نزديک است، روند پژوهش صورت گرفته گزارش مي شود :
1.در محرم 1384، روز عاشوراي حسيني (عليه السلام) از ماده مترشحه نمونه برداري شد. در شب باراني، از شاخه ي خشكيده درخت كه به سهولت قابل دسترس بود، قطرات ماده اي قهوه اي رنگ ترشح مي نمود. با تلاش فراوان و با كمک بي دريغ نيروي انتظامي و مسئولان اداره اوقاف قزوين، چند سي سي در لوله هاي آزمايش كه مجهز به ماده ضد انعقاد خون بود، ريخته شد. در همان روز، نمونه ها به آزمايشگاه بوعلي قزوين تحويل گرديد. نتيجه ي آزمايش ها به قرار ذيل است.

خصوصيات نمونه ي ارسالي از درخت چنار زرآباد قزوين :


خصوصيات فيزيكي :


مايعي قهوه اي و شفاف و منعقد نشده (در لوله اي معمولي)

خصوصيات شيميايي با يوري ياب:


ph=6/8
SG=1/008
Glucose:Negative
(با تست بنزيدين تأييد نشد)+ + : Blood

خصوصيات ميكروسكوپي :


1.مستقيم :عدم مشاهده ي هر گونه پارتيكل و سلول:
2.رنگ آميزي:وجود اجسام بي شكل و با رسوباتِ به شدت رنگ پذير.
ماده مترشحه كه در سال 1384 ملاحظه شد، به غلظت خون نبوده، مايع رقيق بود و آزمايش ها نشان داد ماهيت خوني ندارد؛ البته همانند ساير صمغ ها كه معمولاً از درختان جاري مي شود نيز نبود؛ زيرا بر خلاف ساير صمغ ها، پس از جاري شدن خشک مي گردد.
2.در صورتي مي توان بين دو متغير A و B عليت قايل شد كه داراي چهار شرط باشند؛ اين چهار شرط به زعم ناگل عبارتند از:
الف )رابطه ي بين دو متغير بايد لامتغير و يکنواخت باشد،اين بدان معناست که جهت رابطه مزبور بايد هميشه ثابت باشد.در مطالعه ي ما، اگر برخي از سال ها از چنار خون جاري نشود، نمي توان رابطه ي علي برقرار ساخت.
ب) رويدادها بايد از حيث فاصله مجاور هم باشند؛ يعني B بايد بلافاصله بعد از A باشد؛ پس اگر چند روز پس از عاشورا خون جاري شود، نمي توان رابطه ي علّي برقرار ساخت.
ج)اين روابط بايد داراي ويژگي زمان هم باشند؛ بدين معنا كه A بايد به لحاظ زماني قبل از B رخ بدهد؛ پس اگر جاري شدن خون قبل از حلول عاشورا باشد، ديگري رابطه ي علّي برقرار نيست.
د)روابط مذكور بايد نامتقارن باشد؛ يعني اگر A علت B است، ديگر B نمي تواند علت A باشد؛ يعني نمي توان هر روزي را كه خون جاري شد، آن روز را عاشورا ناميد (كوهن ، 1370، ص54).
بدون وجود شرايط مذكور،نمي توان گفت :عاشورا علت جريان «صمغ» از چنار خونبار است. با كمي تنزل ودست برداشتن از برقراري رابطه ي علّي، در صورتي مي توان همبستگي (Correlation) قائل شد كه ترشح ماده با عاشورا همزمان باشد و هر ساله در روز عاشورا اين ماده ترشح نمايد. در صورتي كه در ساير ايام سال نيز ترشح ماده مشاهده شود، نمي توان رابطه ي علّي و حتي همبستگي برقرار نمود.
هر چند ناظران در سال هاي مختلف ترشح ماده را مشاهده نموده اند، اما عدم ترشح در ساير ايام سال رصد نشده است و تحقيقات ما نشان مي دهد اين ماده به صورت نامنظم در ساير روزها نيز ترشح مي كند.
سيد قدير حسيني مي گويد :«تهران بودم، روز دو شنبه يعني هفتم محرم به اينجا (زرآباد) آمدم، روز سه شنبه رفتم حرم گردش كردم، هيچ كس هم نبود :ديدم خون مي چكد روي زمين. زيرش يک قوطي گذاشتم. از امامزاده بيرون آمدم، پسر عمويم گفت :خون را مي بيني ؟ گفتم : من قبل از شما ديده ام».
وي اضافه مي كند :«بنده چندين دفعه هم ديده ام روزهاي ديگر خون بيايد. پسر عموي ما كه طلبه بود، اينجا بود. مي بينند در يک روز عادي خون مي آيد و گاو قرباني مي كنند». وي نتيجه مي گيرد :«من فكر مي كنم اين درخت هميشه خون گريه مي كند»(شب عاشورا ، 84/11/20).
در روزهاي عادي نيز ترشح ماده مشاهده شد ه است. خانم شريفه آ‍زاد، 52 ساله، دختر مشهدي خليل مي گويد : تا جايي كه ياد دارم از اين درخت خون جاري مي شود. حدود سال 1375 وسط هاي تابستان كه محرم و صفر نبود، خون ريخته بود روي روسري خواهرم كه هنوز هم آن روسري را نگه داشته است. خواهرم مي گويد : از زير درخت رد مي شدم ديدم چيزي روي سرم ريخت (تابستان بود، حدوداً بين خرداد و شهريور ) دست بردم ديدم خون است. نگاه كردم ديدم از بالاي درخت خون مي آيد، ولي محرم و صفر نبود. فقط تابستان بود»(1385/1/3).
3.در گزارش توصيفي به برگ هاي منقش به اسامي پنج تن آل عبا اشاره شد. همه ي اهالي، از وجود چنين برگ هايي خبر مي دادند، ولي در ارائه ي سند با مشكل مواجه مي شدند. بالاخره دو برگ كه به نظر مي رسد تصاويري منقش بر روي آنها تصويري همچون «تست رز شاخ»است، پيدا شد.
براي رسيدن به مشاهده ي ناب و رعايت اصل فراغت ارزشي و پرهيز از پيش داوري، اين دو برگ را در مورخه 1385/12/1 به دو گروه دانشجويان رشته اقتصاد و فلسفه ي دانشگاه مفيد قم ارائه نموده، از آنها درخواست كردم، نوشته ي روي برگ را به صورت صحيح بخوانند؛ البته آنها هيچ كدام در جريان «چنار خونبار» نبودند و نوشتن نام دانشجو در پاسخنامه اجباري نبود؛ بدين ترتيب تأثير آثار هاله اي بر روي آنها حذف مي شد.
از اين رو از حدود شصت دانشجو، 38 نفر پاسخ دادند. از 38 فيش ارائه شده كه در دو روي آن برگ شماره 1 و 2 را تفسير كرده بودند، حدس اكثريت مطلق، يعني 20 مورد خوانش مذهبي بود و اين نشان مي دهد ذهنيت ايراني صبغه ي مذهبي داشته، تمايل به قرائت مذهبي در ميان آنها غلبه دارد. از اين بيست مورد، دو مورد استثنايي وجود داشت. يكي از آنها به نام سيد وحيد حسيني نژاد درست همان پاسخي را نوشته بود كه اهالي زرآباد از آن سخن مي گفتند؛ يعني برگ شماره يک «محمد» و برگ شماره دو«يا الله»است. مورد دوم دانشجويي كه نوشته بود :«برداشت من از اين برگه، برگ درخت چناري مي باشد كه ماه محرم در روز عاشورا از اين درخت خون مي آيد و رمز نوشته، مربوط به حادثه ي محرم مي باشد».
بقيه ي دانشجويان نتوانسته بودند قرائت صحيحي ارائه نمايند. حال براي اطلاع، برخي از پاسخ هاي دانشجويان در دو مقوله ي مذهبي و غير مذهبي، در ذيل درج مي شود:
ـ قيام سيدالشهدا، خونخواهي مختار ثقفي / در اين برگ وجود خالق را مي بينيم؛ خالقي كه آن را آفريده است / در شماره ي يک محمد نوشته شده است، در شماره دوم نوشته شده است :«بسم الله»/ الله ، اسب/ محمد ، يا الله/حضرت محمد ، بسم الله الرحمن الرحيم / فاطمه ، بسم الله/ يا حسين ، بسم الله الرحمن الرحيم / بسم الله ، بسم الله / بسم الله ، محمد / كلمه الله ، شبيه انگشتان يک دست / جدايي، الله / شكل الله در پرچم جمهوري اسلامي/ اباالفضل اميرم ، امير بي نظيرم / نشان از عمر طولاني برگ يا بسم الله / برگ سالم مي تواند نماد يک انسان سالم (مؤمن) باشد كه بعد از مرگ سالم مانده ، انساني كه بعد از مرگ در حال نابودي است (انسان ناسالم.)
ـ روي اين برگ چيزي جز مقداري جوهر نيست و هر كس بر مبناي طرز تفكر خود از آن چيزي استنباط مي كند.پرواز را بر خاطر بسپار پرنده مردني است / هيچ رابطه ي معنا داري بين خطوط برگ وجود نداره؛ در واقع چيزي روي اين برگ نوشته نشده است / آه از سري كه خانه ي افكار خط خطي است، رودخانه / برگ زردي كه خشک شده و براي درختي بوده كه سن و سال داشته است. فكر مي كنم برگ درخت چنار است. اين حركت شما خيلي عجيب است/ من در اين برگ چيزي جز برگ نديدم كه تمام وجود خود با پنجه گسترانده تا از نور الهي استفاده كند / در واقع اين علامتي كه روي برگ است، هيچ نوشته اي نيست و حتي هيچ آرم و نشان خاصي نيست / يوسف گمگشته باز آيد غم مخور ، بهار آيد شمشادها جوان خواهد شد / كسي كه آن را خشک كرده يک انسان هنرمند بوده كه مي توان آن را به يک خانم نسبت داد، كسي كه آن را خشک كرده انسان هنرمندي نبوده / خوانده نشد، ياد چيزي جز پاييز نيفتادم/ اعتياد خانمان سوز كه لكه اي بر آن برگ جا گذاشته، شخص معلول/ اعتياد است كه دودمان برگ را به باد داده، حالت روحاني برگ را نشان مي دهد / شبيه حيواني مثل اسب، شكل سبز رنگ صورتي مثل مار را نشان مي دهد / اعتياد، شكل رودخانه از بالا وقتي در هواپيما هستيم/ شعله هاي آتش يا آرم جمهوري اسلامي ايران ، مورد خاصي به ذهنم نمي رسد/ خيلي سركاري ، سركاري.
قضاوت را به خواننده ي محترم مي سپارم، ولي به نظر مي رسد در دو صورت مي توان معجزه بودن برگ هاي منقش را پذيرفت : ابتدا در صورتي كه همه ي برگ ها داراي «علايم»باشند، به گونه اي كه احتمال تصادفي بودن صفر شود؛ در حالي كه از اين برگ ها به ندرت پيدا مي شود. برگ هاي هر درخت ديگري اگر مورد جست و جو و بررسي قرار بگيرد، احتمال وجود چنين علايمي در آنها ملغي نيست؛ چه اينكه نگارنده، با توجه به دغدغه ي موضوع در برخي از درختان غير چنار نيز برگ هايي كه منقش باشد، پيدا نمود كه هر چند شباهتي به اسامي مقدس نداشت، اما نوع نگارش چندان تفاوتي با چنار خونبار نداشت.
صورت دوم كه مي تواند خارق العاده بودن برگ ها را به اثبات برساند، شفافيت نوشته هاست؛ به گونه اي كه هيچ ملاحظه كننده اي، احتمال تصادفي بودن را ندهد.
در اين مورد گزارش دو برگ ارائه شده، پاسخ گويايي به ما مي دهد.
4.چهارمين باورداشت درباره ي چنار خونبار، به كندن شاخه هاي درخت و بي احترامي به آن مربوط مي شود؛ بر اساس اين باورداشت عاميانه‌، هر كس از شاخه هاي درخت بشكند، سالم به مقصد خود نمي رسد. برخي به صورت شفاف مي گفتند : بيش از دو كيلومتر نمي تواند صحيح و سالم از زرآباد خارج گردد. نگارنده در نيمه هاي شب عاشوراي سال 1426ق در حالي كه با كمک نماينده اداره اوقاف به پشت بام حسينيّه رفته و شاخه هاي بالايي درخت را رصد مي كرديم، به دور از چشم ديگران، شاخه اي را كنده، به شهرستان منتقل نمودم؛ در واقع خودم را سپر بلا قرار داده‌، ادعاي مذكور را آزمون نمودم.
منبع:http://www.azha.ir/showthread.php?tid=298

No comments:

Post a Comment