Sunday, 8 July 2012

یکی از ماجراهای کتاب سوزی توسط اعراب در دوره خلافت عباسیان



یکی از ماجراهای کتاب سوزی توسط اعراب در دوره خلافت عباسیان"



(دولتشاه سمرقندی " کتاب تذکرة الشعرا " 



عبدالله بن طاهر به روزگار خلفای عباسی، امیر خراسان بود. روزی در نیشابور( به مسند) نشسته بود. شخصی کتابی آورد و به تحفه پیش او بنهاد.

(امیر) پرسید: این چه کتاب است؟
(مرد) گفت: این قصه وامق و عذرا است و خوب حکایتی است که حکما بنام شاه انوشیروان جمع کرده اند.
امیر فرمود: ما مردم، قرآن خوانیم و به غیر از قرآن و حدیث پیغمبر چیزی نمی خوانیم و ما را از این نوع کتاب، در کار نیست. این کتاب، تألیف مُغان(زرتشتی ها) است و پیش ما مردود است. (پس فرمود) تا آن کتاب را در آب انداختند و حکم کرد که در قلمرو او بهر جا از تصانیف عجم و مغان کتابی باشد جمله را بسوزانند. )
-------
حمله اعراب به ایران و ماجراهای کتاب سوزی:
نویسندگان ایرانی از جمله محمد معین و عبدالحسین زرین کوب در مورد کتابسوزی در جندی شاپور پس از فتح ایران توسط اعراب سخن رانده‌اند. از جمله منابع مورد اشاره همه این نویسندگان، کتاب مقدمه ابن خلدون است. در کتاب مقدمه که مهم ترین تاریخ اسلامی درباره جهان پیش از دوران مدرن است، درباره کتابسوزی مسلمانان در ایران چنین آمده‌است:

از آنجایی که سلسله‌های ایرانی قدرتمند بودند و بدون وقفه حکومت کردند، در میان ایرانیان علوم عقلی نقش بزرگ و با اهمیتی ایفا می‌ کرد. گفته می‌‌شود علوم عقلی، زمانی‌ که اسکندر داریوش را کشت و کنترل امپراتوری هخامنشی را به دست گرفت، از ایرانیان به یونانیان رسید. در آن زمان او کتابها و علوم ایرانیان را نگه داشت. با اینحال زمانی که مسلمین ایران را فتح کردند و به تعداد غیر قابل توصیفی کتاب و جزوات علمی رسیدند؛ سعد بن ابی وقاص در نوشته‌ای از عمر بن خطاب درخواست کرد اجازه دهد تا این کتابها به عنوان غنیمت جنگی میان مسلمین تقسیم شود؛ در آن زمان عمر پاسخ داد: آنها را به آب بیانداز؛ اگر آنچه در آنها است رهنمودهای درستی است؛ خداوند برای ما رهنمودهای بهتری فرستاده و اگر نادرست است خداوند ما را از آنها نجات داده‌است. بنابر این مسلمانان کتابها را به آب یا آتش انداختند و دانش ایرانیان از میان رفت و به ما نرسید. 

فرانز رزنتال استاد پیشین زبانهای سامی و زبان عربی در دانشگاه ییل، اسلام شناس و مترجم کتاب مقدمه، در پانوشت این گفته ابن خلدون می‌نویسد «این روایت معروف است که بر طبق آن عمر دستور ویرانی کتابخانه اسکندریه را داد». همینطور برنارد لوئیس در مقاله‌ای ضمن معتبر خواندن کتابسوزی اعراب در اسکندریه با اشاره به تشابه این روایت ابن خلدون با روایتی که در آن نقل شده عمر فرمان به تخریب کتابخانه اسکندریه داده‌است، می‌گوید: «تاریخنگار قرن چهاردهم، ابن خلدون، داستان تقریبا یکسانی را راجع به ویران کردن یک کتابخانه در ایران به دستور خلیفه عمر مطرح کرده که نشان از واقعیت آن دارد» .

عبدالحسین زرین کوب در کتاب دو قرن سکوت (۱۳۳۶)، درباره کتابسوزی اعراب در ایران می گوید:
شک نیست که در هجوم اعراب بسیاری از کتابهاو کتابخانهٔ ایران دستخوش آسیب فنا گشته‌است. این دعوی را از تاریخها می‌توان حجت آورد و قرائن بسیار نیز از خارج آن را تایید می‌کنند. با اینهمه بعضی از اهل تحقیق در این باب تردید دارند. این تردید چه لازم است. برای عرب که جز با کلام خدا هیچ سخن را قدر نمی‌دانست کتابهایی که از آن مجوس بود و البته نزد وی دست کم مایه ضلال بود چه فایده داشت که به حفظ آنها عنایت کند؟ در آیین مسلمانان آن روزگار آشنایی با خط و کتابت بسیار نادر بود و پیداست که چنین قومی تا چه حد می‌توانست به کتاب و کتابخانه علاقه داشته باشد. تمام شواهد نشان می‌دهند که عرب از کتابهایی نظیر آنچه امروز از ادب پهلوی باقی مانده‌است فایده‌ای نمی‌برده‌است. در این صورت جای شک نیست که در آنگونه کتابها به دیده حرمت و تکریم نمی‌دیده‌است. از اینها گذشته، در دوره‌ای که دانش و هنر به تقریب در انحصار موبدان و بزرگان بوده‌است، با از میان رفتن این دو طبقه ناچار دیگر موجبی برای بقای آثار و کتابهای آنها باقی نمی‌گذاشته‌است. مگر نه این بود که در حمله اعراب، موبدان بیش از هر طبقه دیگر مقام و حیثیت خود را از دست دادند و تار ومار و کشته و تباه گردیدند؟ با کشته شدن و پراکنده شدن این طبقه پیدا است که دیگر کتابها و علوم آنها که بدرد اعراب نیز نمی‌خورده موجبی برای بقا نداشت.

در دانشنامه کتابخانه و دانش اطلاعات، جلد سیزدهم، درباره کتابسوزی کتابخانه ها در ایران چنین آمده:

حمله عرب در سال ۶۴۱ فرا رسید. عربها تعصب زیادی به خرج دادند و هر آنچه غیر قرآنی بود ریشه کن کردند. کتابخانه‌های معروف در متصرفاتشان از میان رفت. گفته می‌شود مهاجمان عرب باور داشتند که محتوای یک کتاب یا با قرآن همخوانی دارد اما از آن برتر نمی‌تواند باشد یا از آن بدتر با قرآن مقدس همخوانی ندارد. در هر دو صورت سزاور نابودی است. و نابود شدند. کتابخانه‌های ایرانیان نابود شدند. کتابها در آب ریخته شدند یا آنها را سوزاندند.

2 comments:

  1. عمو یاددگار خوابی یا بیدار دوران عباسیان ۱۵۰ سال بعد از ظهعر اسلامه. این بابا عبدلله بن طاهر هم ایرانی بوده خودش.
    برادر طآهر معروف سردار ایرانی و موسس سلسله طاهریان، اولین سلسله مستقل ایرانی بعد از اسلام بوده.

    خیلی زور زدی یه مدرک تاریخی پیدا کنی از لتابسوزی "عربها" نه. دلم برات می سوزه.

    ReplyDelete
  2. منابع :

    کتاب 2 قرن سکوت(انتشارت اميرکبير ص 95،96،97- انتشارت سخن ص 115،116،117،118)
    کتاب تاريخ طبري چاپ مصر (صفحه 285،286)
    کتاب آثارالباقيه (صفحه 35،36،48)
    کتاب تاريخ بخارا چاپ تهران(صفحه 75)
    کتاب عقدالفريد چاپ قاهره (جلد 2 صفحه 5)
    کتاب تاريخ اجتماعي ايران (جلد دوم،صفحه? 50 )
    کتاب تذکرة الشعرا (صفحه? 26)

    ReplyDelete