Thursday, 4 October 2012

باران رحمت از دولتی سر قبله‌ی عالم است، و سیل و زلزله از معصیت مردم

فکر و ذکرمان شد کسبِ آبرو، چه آبروئی، مملکت رو تعطیل کنید، دارالایتام دائر کنید درست تره. مردم نان شب ندارند، شراب از فرانسه می‌‌آید، قحطی است، دوا   
،نیست، مرض بیداد می‌‌کند، نفوس حقٔ النفس می‌‌دهند
 باران رحمت از دولتی سر قبلهِ عالم است، و سیل و زلزله از معصیت مردم. میر غضب بیشتر داریم تا سلمانی. سر بریدن از ختنه سهل تر. ریختِ  مردم از آدمیزاد برگشته، سالک بر پیشانی همه مهر نکبت زده، چشم‌ها خمار از تراخم است، چهره‌ها تکیده از تریاک. اون چهار تا آب انبار عهدِ شاه عباس هم آبش کرم گذاشته، ملیجک در گلدان نقره می‌‌شاشد، چه انتظاری از این دودمان . با آن سر سلسلهِ اخته. خلق خدا به چه روزی افتادند از تدبیرِ

No comments:

Post a Comment