Sunday, 13 March 2011

یک جهان سکولار یک جهان عاقلانه است




 .بسیاری آاز مردم به من می‌‌گویند؛ من با تو درباره اسلام موافقم، ولی‌ در موردِ دین خیر

.خوب سپاس. ولی‌ اگر مسئله این است شما با من موافق نیستید، چون مشکل اسلام نیست
دین مشکل اصلی‌ است این اجازه‌ای که به ایمان می‌‌دهیم و احترامی که برای باور بدون ادله قائل می‌‌شویم، اسلام را تشویق کرده تا راهش را به جامعه‌ای باز کند که واقعا به آن تعلق ندارد و آزادی ما را در خطر اندازد. ولی این تقصیر  اسلام نیست، گرفتن جهان هدف اعلام شده آن است فقط با خودش روراست است. این تقصیر ماست که دین را در وحله نخست واگذار کرده ایم و برای عقاید دینی در جامعه اعتباری قائل شده ایم که آن را کسب نکرده و سزاوارش نیست. چرا؟ شما به من بگویید. به نظر نمی آید حیوانات در زندگی‌ به خدایان نیاز داشته باشند، آیا دارند؟ شاید به این خاطر که نظر خوار و خفیفی نسبت به خود ندارند آنطور که به ما آموزش داده اند فرومایه و ناپاک نیاز ماندِ نجات. خودتان را به جان آوردید؟ اهر شما آنقدر بیچاره عید که خریدار چنین یاوه‌های کودکانه مخرب زندگی‌ هستید تنها چیزی که نیاز دارید از آن رهایی یابید فریب خوردگی خودتان است روان شما نیازی به پاک کردن ندارد زیرا که کثیف نیست و هر کس که به شما چیز دیگری می‌‌گوید برای سود شخصی‌ خودش می‌‌گوید نه برای شما. زیرا هدف دین اشتغال و قدرت دهی‌ به قشر روحانی است. این تنها هدف است شما اهمیتی ندارید شما هیچ وقت مهم نبودید شما واقعا که فکر نمی کنید هیچ کدام از آن حقه بازان پیر واتیکان به خدا اعتقاد دارند، آیا این طور فکر می‌‌کنید ؟ نه واقعا! خدا برایِ آدم کوچک هاست. مردمی مثل شما و من. اصل مطلب برای روحانیون است که خیلی‌ خوب از آن سود می‌‌بارند. چه قدر خوب؟ این را باید از اسقف اعظم کانتر بری پرسید، البته اگر بفهمیم در حال حاضر در کدام یک از دو کاخش به سر می‌‌برد. و البته اگر مشغول دعا به سمتِ مکه نباشد. تلاش رسوا کننده تازه او که می‌‌خواهد قوانین اسلامی را به زندگی‌ بریتانیائی وارد کند نمونه خوبی است که چگونه برخی‌ کشیشان مسیحی‌ آنقدر بی‌ مسلک اند که ارابه خود را به هلال ماه می‌‌بندند. به دینی که از آن به عنوان ارتداد بیزارند. تنها به این خاطر که ارزش‌های ناخواسته دینی را در سطح کلان به جامعه وارد کنند. چون برای آنها هر ارزش دینی بهتر از نبودن هیچکدام است. دشمن واقعی این دو دگما(مسیحیت و اسلام) سکولاریسم است و این چیزیست که از آن به شدت می‌‌ترساند. برایِ اینکه می‌‌دانند این می‌‌تواند تخلفات مالیاتی و یارانه میلیونی عمومی آنها را به خطر بیاندازد. چیزی که آنها در حال حاضر در آن می‌‌غلتند و این دلیل آن است که امروزه هر گاه سخنرانی یک رهبر مذهبی‌ را می‌‌شنوید معمولا شامل اخطاری علیه  خطرِ سکولاریسم است به تازگی که پاپ به آمریکا رفته بود این نخستین چیزی بود که پس از پیاده شدن از هواپیما گفت بدهی است که به خاطر سؤ استفاده از بچه‌ها هم عذر خواهی کرد. ولی‌ چه چیز دیگری می‌‌توانست بگوید؟ باهاش کنار بیاین نازک نارنجی ها؟ البته که نه. نه حتی اگر فکرش را هم می‌‌کرد که احتمالا می‌‌کرد خودمونیم! می‌‌دانید که به آن فکر می‌‌کرد. ولی‌ سکولاریسم بیخدایی نیست، برخلاف آنچه که گاهی‌ برخی‌ از این خدا پراکن‌های دکاندار ایمان وانمود می‌‌کنند. تا مردم را بترسانند که فکر می‌‌کنند توسط نیروهای شیطانی تصاحب می‌‌شوند اگر جامعه  توسط  خدا اداره نشود یا بلکه توسط انسان‌هایی‌ که فکر می‌‌کنند خدا هستند. دینداران بسیاری هستند که سکولاریست هستند آنها به خدا باور دارند ولی‌ کلاسشان بالاتر از این حرف هاست تا سعی کنند نظرشان را بر همه غالب کنند و کول مفهوم سکولاریسم هم همین است. یعنی‌ آزادی دینی برای همه کس، نه فقط برایِ مردم دیندار. یعنی‌ احترام به حقٔ هر کس برای پرستش آزادانه، ولی‌ از این میان برداشتن قدرت مردمانی روحانی(آخوند) خودگمارده واسطه که در زندگی‌ مردم به طور  ناخوانده  دخالت و فضولی می‌‌کنند. عجیب نیست این متدینین انگل از آن بیشتر از خود آتش جهنم می‌‌ترسند. سکولار فوبیا! آیا این اصلا یک واژه است؟ خوب احتمالا حالا هست. من درک می‌‌کنم که همه اینها خیلی‌ منفی‌ به نظر می‌‌رسند ولی‌ بگذارید تاکید کنم که من بسیار امیدوار هستم. به آینده بشریت حداقل در درازمدت، چون واقعا فکر نمی کنم برایِ ما ممکن باشد تا برای همیشه اینقدر احمق باقی بمانیم. ما حتما تلاش خواهیم کرد و بدون شک برخی‌ از ما در مقابل تغییر مقاومت خواهند کرد. ولی‌ فکر می‌کنم بر خلاف خودمان در پایان به موجودی کمی‌ باهوش تر تبدیل خواهیم شد کمی‌ مهربان تر و کمی‌ نترس تر از سایه خودمان و وقتی این اتفاق بیافتد اگر کمترین دادگری وجود داشته باشد دین به سادگی‌ به مرگ طبیعی در عصر خجالت زیاد از بین خواهد رفت. مسئله این است که من نمی خواهم هزاران سال طول بکشد. می‌‌خواهم همین حالا این اتفاق بیافتد. تا هادی به این دلیل که من از انسان‌های مدرن هستم که همه چیز را در حال حاضر میخواهد. همچنین به این خاطر که این اتفاق باید الان بیافتد اگر می‌‌خواهیم آزادی مان را حفظ کنیم. اگر دین را متزلزل نکنیم، اسلام را هم کنار نخواهیم زد. به همین سادگی‌. چون اسلام برای ماندن اینجا آمده. هر ترسیم جغرافیایی این مطلب را تایید می‌‌کند. در چند نسل بعد برخی‌ بخش‌های اروپا چاره‌ای نخواهند داشت جز اینکه به طور دمکراتیک قوانین اسلامی را اجأه دهند که همانطور که می‌‌دانیم علیه زنان، یهودی‌ها و همجنسگرایان تبعیض قائل می‌‌شود و اجحاف می‌‌کند. به طور کلی‌ هر کسی‌ که یک مرد ناهمجنس خواه مسلمان نباشد، ترجیحا با ریش. بنابر این اسلام باید در اروپا خنثی شود پیش از آنکه خیلی‌ دیر شود. نه با پرداختن به مکالمات محترمانه و ریختن پول پای آن که به طور معمول انجام می‌‌شود بلکه با انجام کاری که مدت‌ها پیش باید انجام می‌‌دادیم و تصویب می‌‌کردیم که دین باید خارج از زندگی‌ عمومی باشد و به حیطه شخصی‌ بازگردد جایی‌ که به آن تعلق دارد. در حال حاضر اسلام دارد به ما می‌‌خندد. دارد ما را نظاره می‌‌کند که چطور جلویش سر فرود می‌‌آوریم. چه کار می‌‌توانیم بکنیم؟ تنها کاری که همه می‌‌توانیم بکنیم اظهار نظر است حالا که هنوز اجازه آن را داریم. چون امروز برخی‌ مسلمانان خواستار وضع قانونی هستند که انتقاد از دینشان یک جرم محسوب شود. تصور می‌‌کنم باید اتفاق افتادن آن را پیش بینی‌ می‌‌کردیم واقعا آیا نباید؟ در حقیقت مثل اینکه در هلند یک جرم محسوب می‌‌شود جائیکه هر کس در موردِ اسلام طنز پردازی کند در معرض آن است که نصف شب دستگیر شود و خانه‌اش توسط پلیس زیر و رو شود. هلندی‌ها بایستی با تعجب سرشان را بخارانند و از خود بپرسند چه اتفاقی برای کشور آزادی که سابق پیش از ورود اسلام در آن زندگی‌ می‌‌کردند افتاده است؟ هفته پیش در مسابقه فوتبال زمانی که تیم هلند برای سرود ملی‌ به صف شده بودند، من نصف انتظار داشتم که صدای اعلام مسلمانان را برای نماز بشنوم که در استادیوم بپیچد. آیا این زننده است؟ امیدوارم باشد. چون زمان آن رسیده که به برخورد مودبانه پایان دهیم. زمان آن است که احترام دروغین خود را کنار بگذاریم و شروع کنیم به اصرار که این یک چرت و پرت تفرقه انداز خطر ناک، توهین آمیز و مخربی است که به زندگی‌ عمومی ما وارد می‌‌شود. که حقوق بشر ما را نقض می‌‌کند باید خارج از دولت، خارج از قانون و به ویژه خارج از آموزش  باشد. و لشگر بزرگ روحانیون سودجوی دنبال پول و قره‌های لابی و بقیه انواع رهبران اجتماعات به اصطلاح دین محور که در حاضر مثل کرم حشره از آزادی ما تغذیه می‌‌کنند باید به رک‌ترین زبان ممکن به آنها گفته شود که   
.می‌‌توانند بروند با کجایشان چه کار کنند. من حتی برای این کار داوطلب خواهم شد به امید صلح، ولی‌ نه به هر بهائی
.ترجمه متن ویدئو بردیا بیخدا، کانال ایران سکولار

No comments:

Post a Comment